آخه من چی کار کنم
سلام الان که دارم مینویسم ساعت 1:55 دقیقه صبح روز 16 آذره اگه الان دانشجو هستی و داری این رو میخونی روزت مبارک نمیدونم قراره کی بخوابی بابایی بدبخت خوابه و تو هی میری سراغش و نمیذاری بخوابه بنده خدا صبح میخواد بره سر کار الان رفته بودی سر کابینت و تمام ماکارونی ها رو ریخته بودی وسط آشپزخونه و و رو خودت اومدم بگم نکن دیدم روانشناسا مینکد نگید تو هم با اون دوتا تیله سیاه رو صورتت زل زدی به چشمام و دهنت رو تا بنا گوش باز کرده بودی اون قدر با شیطنت نگام میکردی مگه جرات کردم بهت بگم نکن با تموم وجودم لبریز عشق شدم و از ته دلم خندیدم عاشق این شیطنت هات هستم قربون اون چشات برم وقتی نگام میکنی دیونه میشم اخه چی کار کنم کاش میشد بخ...
نویسنده :
مامان نسیبه
19:10